سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :1
کل بازدید :43283
تعداد کل یاداشته ها : 24
103/9/8
2:11 ع

مهاتما گاندی ( رهبر استقلال هند ) :

من زندگی امام حسین ، آن شهید بزرگ اسلام را بدقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا     نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد ، بایستی از سرمشق امام حسین ع پیروی کند .

محمد علی جناح ( قاعد اعظم پاکستان ) :

هیچ نمونه ای از شجاعت ، بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ فداکاری و تهور نشان داد در عالم پیدا نمی شود . به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروی نمایند .

چارلز دیکنز ( نویسنده معروف انگلیسی ) :

 اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواسته های دنیایی بود ، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند ؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط بخاطر اسلام ، فداکاری خویش را انجام داد .

توماس کارلایل ( فیلسوف مورخ انگلیسی ) :

بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم ، اینست که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند . آنها با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود اهمیت ندارد و پیوزی حسین با وجود اقلیتی که داشت ، باعث شگفتی من است .

ادوارد براون ( مستشرق معروف انگلیسی ) :

آیا قلبی پیدا می شود که وقتی در باره کربلا سخن می شنود ، آغشته با حزن و الم نگردد ؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند .

فردریک جمس :

درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید ، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند .

ل . م . بوید :

در طی قرون ، افراد بشر همیشه جرات و پر دلی و عظمت روح ، بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همینهاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی طلم و فساد تسلیم نمی شود . این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین . و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام ، هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است .

واشنگتن ایروینگ ( مورخ مشهور آمریکایی ) :

برای امام حسین ع ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن اراده یزید نجات بخشد ، لیکن مسوولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی داد که او یزید را بعنوان خلافت بشناسد . او بزودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت . در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگهای تفتیده عربستان ، (2) روح حسین فنا نا پذیر است . ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من ، ای حسین !

توماس ماساریک : ( مسیحی )

گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متاثر می سازند ، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین ع یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین ع مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.

موریس دو کبری :

در مجالس عزاداری حسین گفته می شود که حسین ، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه اسلام ، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت . پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده ، از زیر دستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم .

ماربین آلمانی ( خاور شناس ) :

حسین ع با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود ، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت . این سرباز رشید عالم اسلام به مردم نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهرا عظیم و استوار باشد ، در برابر حق و حقیقت چون پر کاهی بر باد خواهد رفت .

بنت الشاطی : ( نویسنده مسلمان )

زینب ، خواهر امام حسین بن علی ع ، لذت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت ، در همه حوادث سیاسی پس از عاشورا ، همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویان و بر پایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیع ، زینب قهرمان کربلا نقش بر انگیزنده داشت .

لیاقت علی خان ( نخستین نخست وزیر پاکستان ) :

این روز محرم ، برای مسلمانان سراسر جهان معنی بزرگ دارد . در این روز ، یکی از حزن آورترین و تراژدیک ترین وقایع اسلام اتفاق افتاد ، شهادت حضرت امام حسین ع در عین حزن ، نشانه فتح نهایی روح واقعی اسلام بود ، زیرا تسلیم کامل به اراده الهی بشمار می رفت . این درس بما می آموزد که مشکلات و خطرها هر چه باشد ، نبایستی ما پروا کنیم و از راه حق و عدالت منحرف شویم

.
فاروق احمد خان لغاری (رئیس جمهور اسبق پاکستان):

زندگانی مبارک حضرت امام حسین (ع)برای ما راه هدایت است . با پیروی از این راه، ما می‌توانیم توطئه‌های دشمنان را خنثی کنیم .


بی نظیر بوتو (نخست وزیر اسبق و فقید پاکستان):

 مسلمانان فلسطین ، کشمیر و بوسنی باید بر سیره امام حسین (ع) عمل کنند .


چوهدری الطاف حسین (استاندار ایالت پنجاب پاکستان):

 بهترین راه برگزاری عاشورا این است که ما نقش امام حسین(ع) را بشناسیم و فلسفه شهادت را در پرتو قرآن و سنت ببینیم . ما باید در روز عاشورا پیمان ببندیم که طبق اصول راستی ، عدل ، مساوات ، صبر ، برادری و تمیز حق از باطل ، زندگی خود را اداره کنیم .

جرج جرداق (  نویسنده ، دانشمند و ادیب مسیحی ) :

وقتی یزید ، مردم را تشویق به قتل حسین و مامور به خونریزی می کرد ، آنها می گفتند : چه مبلغ می دهی ؟ اما انصار حسین به او می گفتند : ما با تو هستیم . اگر هفتاد بار کشته شویم ، باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم .

عباس محمود عقاد ( نویسنده و ادیب مصری ) :

جنبش حسین ، یکی از بی نظیرترین جنبشهای تاریخی است که تاکنون در زمینه دعوتهای دینی یا نهضتهای سیاسی پدیدار گشته است ... دولت اموی پس از این جنبش ، به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نکرد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت .

احمد محمود صبحی :

اگر چه حسین بن علی ع در میدان نظامی یا سیاسی شکست خورد ، اما تاریخ ، هرگز شکستی را سراغ ندارد که مثل خون حسین ع به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد . خون حسین ، انقلاب پسر زبیر و خروج مختار و نهضتهای دیگر را در پی داشت ، تا آنجا که حکومت اموی ساقط شد و ندای خونخواهی حسین ، فریادی شد که آن تختها و حکومتها را به لرزه در آورد .

آنطون بارا ( مسیحی ) :

اگر حسین از آن ما بود ، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می نمودیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا می خواندیم .

گیبون ( مورخ انگلیسی ) :

با آنکه مدتی از واقعه کربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم ، مع ذلک مشقات و مشکلاتی که حضرت حسین ع تحمل نموده ، احساسات سنگین دل ترین خواننده را بر می انگیزد ، چندانکه یک نوع عطوفت و مهربانی به آن حضرت در خود می یابد .

نیکلسون ( خاور شناس معروف ) :

بنی امیه ، سر کش و مستبد بودند ، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند ... و چون تاریخ را بررسی کنیم ، گوید : دین بر ضد فرمانروایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراطوری ایستادگی نمود . بنابراین ، تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین ع به گردن بنی امیه است .

سر پرسی سایکس ( خاور شناس انگلیسی ) :

حقیقتا آن شجاعت و دلاوری که این عده قلیل از خود بروز دادند ، به درجه ای بوده است که در تمام این قرون متمادی هر کسی که آن را شنید ، بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود . این یک مشت مردم دلیر غیرتمند ، مانند مدافعان ترموپیل ، نامی بلند غیر قابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند .

تا ملاس توندون ( هندو ، رئیس سابق کنگره ملی هندوستان ) :

این فداکاریهای عالی از قبیل شهادت امام حسین ع سطح بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطره آن شایسته است همیشه باقی بماند و یاد آوری شود .

محمد زغلول پاشا ( در مصر ، در تکیه ایرانیان ) :

حسین ع در این کار ، به واجب دینی و سیاسی خود قیام کرده و اینگونه مجالس عزاداری ، روح شهامت را در مردم پرورش می دهد و مایه قوت اراده آنها در راه حق و حقیقت می گردد .

عبدالرحمن شرقاوی ( نویسنده مصری ) :

حسین ع ، شهید راه دین و آزادگی است . نه تنها شیعه باید به نام حسین ببالد ، بلکه تمام آزاد مردان دنیا به این نام شریف افتخار کنند .

طه حسین ( دانشمند و ادیب مصری ) :

حسین ع برای به دست آوردن فرصت و از سر گرفتن جهاد و دنبال کردن از جایی که پدرش رها کرده بود ، در آتش شوق می سوخت . او زبان را در باره معاویه و عمالش آزاد کرد ، تا به حدی که معاویه تهدیدش نمود . اما حسین ، حزب خود را وادار کرد که در طرفداری حق سختگیر باشند .

عبدالحمید جودة السحّار ( نویسنده مصری ) :

حسین ع نمی توانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد ، زیرا در آن صورت ، بر فسق و فجور ، صحه می گذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم می کرد و بر فرمانروایی باطل تمکین می نمود . امام حسین به این کارها راضی نمی شد ، گر چه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود و یارانش کشته شوند .

علامه طنطاوی ( دانشمند و فیلسوف مصری ) :

 داستان حسینی  عشق آزادگان را به فداکاری در راه خدا بر می انگیزد و استقبال مرگ را بهترین آرزوها به شمار می آورد ، چندانکه برای شتاب به قربانگاه ، بر یکدیگر پیشی جویند .

العبیدی ( مفتی موصل ) :

فاجعه کربلا در تاریخ بشر نادره ای است ، همچنان که مسببین آن نیز نادره اند ... حسین بن علی ع سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قران به زبان پیغمبر اکرم ص وظیفه خویش دید و از اقدام به آن تسامحی نورزید . هستی خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار ، // سرور شهیدان // محسوب شد و در تاریخ ایام ، // پیشوای اصلاح طلبان // بشمار رفت . آری ، به آنچه خواسته بود و بلکه برتر از آن ، کامیاب گردید .
 

کاپیتان هانیبلت :

آن شب (شب عاشورا) هنگامى که آتش اردوها در اطراف او در بیابان برق مى‏زد، پیروان خویش را به اطراف خود جمع کرد و طى یک سخنرانى طولانى و قلب نواز با آنها سخن گفت و بیعت‏ خود را از آنها برداشت؛ آنها را از اتفاقات صبح فردا آگاه کرد و فرمود: یقینا قتل عام انجام خواهد شد و کسانى که با من بمانند یقینا شهید خواهند شد . سپس عمل بسیار زیبایى انجام داد که نشانه آگاهى کامل او از ضعف بشرى و قدرت روح  فداکارى وى و علامت قلب رئوف آن بزرگوار بود . تمام چراغ‏هاى اردو را خاموش کرد و سپس به پیروان خود گفت: هر کس جرات و قلب ایستادگى و شهادت را در خود نمى‏بیند، در تاریکى به طور ناشناس و بدون خجلت ‏برود. صبح روز عاشورا، در حالى که ابرهاى ارغوانى در آسمان شرق جمع مى‏شد، تمام یاران آن شب با ایمان دور امام را گرفتند و همگى آماده مرگ و شهادت بودند.

جرح جرداق (مسیحى):

فرق على (ع) با معاویه این است که اصحاب معاویه فریفته جاه و زر و زور، مقام و منصب بودند، ولى یاران امام على (ع) فریفته اخلاق و فضیلت و کرامت او شدند و نمونه آن در اصحاب فرزندانش پدیدار بود که وقتى یزید مردم را تشویق به قتل امام حسین (ع) و مامور به خونریزى مى‏کرد، یاران یزید مى‏گفتند: «کم تهب لنا؛ یعنى چقدر و چه مبلغ مى‏دهى تا او را بکشیم‏» اما انصار امام حسین (ع) به او مى‏گفتند: «یا حسین نموت معک؛ ما با تو هستیم و با تو مى‏میریم .» از جمله حبیب این پیر حافظ قرآن به امام حسین (ع) در شب عاشورا گفت: اگر هفتاد بار کشته شویم، سوزانده شویم و پراکنده شویم و سپس جمع شویم و از نو زنده شویم، باز مى‏خواهیم در رکاب تو جنگ کنیم و کشته شویم .(2)

ونستان (امریکایى):

تا وقتى مسلمانان مثلث جاودانه‏اى چون: قرآن که تلاوت شود و پیام‏هایش پیروى گردند، کعبه‏اى که قصد شود و ایجاد همدلى و وحدت کند و حسینى که یاد شود و از او الهام گرفته شود دارند، هیچ کس قدرت نفوذ و تسلط کامل بر آنها را نخواهد داشت.(3)

ماربین (آلمانى):

امام حسین بن على (ع) که از دختر محبوب پیامبر (ص) فاطمه (س) متولد شد، تنها کسى است که در چهارده قرن پیش دربرابر حکومت جور و ظلم قد علم کرد . . . موضوعى را که نمى‏توان نادیده گرفت این است که حسین (ع) اول شخص سیاستمدارى بود که تا به امروز احدى چنین سیاست مؤثرى اختیار ننموده است . حسین (ع) به شعار همیشگى خود مى‏گفت: من در راه حق و حقیقت کشته مى‏شوم و دست‏ به ناحق نخواهم داد.(5)

علامه علائلى، (نویسنده مصرى):

تاریخ هر ملتى واقعا تاریخ بزرگان آن است . پس هر ملتى که رجال بزرگ ندارد تاریخ سترگ ندارد یا اصلا تاریخش شایسته نگارش نیست؛ و ما چون حسین (ع) را میان رجال تاریخ داریم نه تنها بزرگوارى را مانند رجال تاریخى دیگر در نظر داریم، بلکه بزرگترین رجال تاریخ است که همه را کوچک کرده و شخصیت ‏خود را سرمقاله همه آنان پدید آورده و این عجیب نیست؛ زیرا همه مردان عالم را که تاریخ شناخته، عمر خود را در تحصیل مجد و بزرگوارى زمین صرف کرده‏اند؛ ولى حسین (ع) مجد آسمان را طلبید و جان خود را فداى آن کرد.(6)

دکتر طه حسین (مصرى):

ابن زیاد چنان مى ‏پنداشت که با کشتن حسین (ع) فتنه را ریشه کن و شیعه را نومید خواهد ساخت و به این ترتیب آنان را وادار خواهد کرد که دست از آرزوها بشویند و به آنچه ناچار باید به آن گردن نهند سرفرود آورند . ابن زیاد فتنه را گداخته‏ تر کرد و کار بد او کارهاى بد دیگرى را سبب شد و خون‏هاى ریخته شده و شکنجه‏ هایى که به کودکان و زنان داده شد همه بر خلاف آن چه ابن زیاد مى ‏خواست نتیجه به بار آورد.(7)

ابن ابى الحدید معتزلى (شارح معروف نهج البلاغه) در خصوص واقعه کربلا، مى ‏نویسد :

سرور مردانى که داراى حس امتناع بودند، آن کسى که حمیت‏ به مردم آموخت و به آنان فهماند که زیر سایه شمشیر مردن از پستى و مذلت ‏بهتر است، حسین بن على (ع) است . به او و یارانش پیشنهاد امان شد، ولیکن نپذیرفت و زیر بار ذلت نرفت و فرمود: آگاه باشید که ناکس فرومایه‏اى به من اتمام حجت فرستاده و مرا میان کشته شدن و تسلیم شدن مخیر ساخته، لیکن ذلت از حضرت من دور است . نه خدا راضى است که من ذلیل شوم نه پیامبرش و نه مردان با ایمان دنیا و نه آن دامن پاکى که مرا پرورش داده و نه آن روح با مناعت که من دارم . من هرگز طاعت لئیمان را بر کشته شدن به شرافت ترجیح نخواهم داد .

امام خمینی (قدس سره الشریف):

 روز مبارک سوم شعبان المعظم، روز پاسدار است، و روز تحقق پاسداری از اسلام و حقیقت از مکتب الهی، روز تولد بزرگ پاسداری که با خون خود و فرزندان و اصحابش مکتب را زنده کرد، مکتبی که می‌رفت با کج روی‌های تفالی جاهلیت و برنامه‌های حساب شده، احیای ملی گرایی عروبت با شعار «لاخبر جاء و لاحی نزل»‌ محول و نابود شود و از حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد و اسلام و وحی را به انزوا بکشاند، که ناگهان شخصیت عظیم که از عصاره وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی(ص) و سید اولیاء علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکاری بی‌نظیر و نهضت الهی خود،‌ واقعه بزرگی را به وجود آورد،‌کاخ ستمگران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید، اقتباس از کتاب پیام امام خمینی، مورخ 26/3/59
 

استاد محمدرضا حکیمی:

و عاشورا یک «ایست بزرگ» است، در برابر سیل بنیانکن جاهلیت در عصر تمدن، در برابر این سقوط‌ها و انحطاط‌ها، این الحادها و ضلالتها، این ستم‌ها و بیدادها، در برابر این بشریت فرو رفته در تباهی، و این روزگار سراسر سیاهی ، در برابر پذیرش ذلت و بندگی و وداع با عزت و آزادگی.
هنگامی که می‌نگریم در «خطبه عاشورا» سخن از عدل می‌رود و از اینکه عدالت از میان رفته است.. می‌فهمیم که ما نیز باید با دفاع از «عدالت» فلسفة عاشورا را زنده نگاه بداریم، و با قیام برای عدالت از عاشورا دم بزنیم و خود را وارث عاشورا بدانیم. «بخش‌هایی از کتاب قائم جاودانه»‌


دکتر علی شریعتی (ره ) :

حضرت امام حسین علیه السّلام بزرگ ترین شهید دین در تاریخ است.

شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب:

 راه حسین، راه دل است. هر چیزی را بهاری است و بهار عزای حسین عشر عاشوراست. اسم حسین و قبر حسین موجب شکستن دل است . راه حسین راه قلب، بلکه راه خداست. اگر کسی با دل متوجه حسین شود مصائب و حالاتش را به خصوص در این ایام متذکر شود، به طور حتم دلش خواهد شکست، قیمتش کم می‌شود، مگر قلب که قیمتش علاوه می‌گردد. «بخشی از کتاب سیدالشهدا»


شهید آیت الله  مرتضی مطهری:

حسین فرزند پیغمبر است، او ایمان خود را به تعلیمات پیغمبر نشان می‌دهد. پیغمبر جلوه می‌کند، پیغمبر متجلی می‌شود،‌در وجود حسین دیده می‌شود. چطور روح بشر، این مقدار شکست ناپذیر می‌شود؟
سبحان الله، بشر به کجا می‌رسد، روح بشر چقدر شکست ناپذیر باید باشد، که بدنش قطعه قطعه می‌شود، جوانانش جلوی چشمش قلم قلم می‌شوند، در منتهی درجه تشنه می‌شود، و حتی به آسمان که نگاه می‌کند، به نظرش تیره و تار است، خاندانش اسیر می‌شوند، هر چه دارد از دست داده است، ولی یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است. هرگز روحش شکست نمی‌خورد. شما یک چنین صحنة نمایشی از فضایل انسانیت در غیر حادثه کربلا نشان دهید، تا به جای کربلا از آن حادثه یاد کنیم؟ پس چنین حادثه‌ای را باید زنده نگهداریم، «حماسه حسین،‌ ج 1، ص 169 الی 70»

شهید آیت الله سید محمد حسین بهشتی:

 دوستان حسین، هواداران حسین،‌ شیفتگان حسین،‌پیروان مکتب توحید و یکتاپرستی باید بدانند، مبارزه در زندگی امری است اجتناب‌ناپذیر، از کسالت و کاهلی و از گوشه‌نشینی بیرون بیایند. بدانند تا بشری در دنیا زندگی می‌کند باید همواره مبارزه داشته باشد،‌ شیرین ترین مبارزات، مبارزه له حق و علیه باطل است، مبارزه برای زنده نگهداشتن فکر حق،‌ مبارزه برای اجرای قانون حق «گفتار عاشورا ، ص 54»

 

بخشی از مقاله مربوط به ایام تاسوعا و عاشورا درسایت شیعه نت :

اینک حسین عزیز فاطمه در گوشه میدان ایستاده و ندای هل من ناصر او ما را پس از چهارده قرن ، به یاری می طلبد. اینک مرد و زن و کودک و سیاه و سفید ، در بیابان کربلا ، بزرگترین حماسه جاویدان تاریخ را رقم زدند.

اینک  مسلم بن عوسجه در بازار کوفه می خواهد حنا بخرد اما حبیب بن مظاهر به دنبال وی گویا در دل و زبان حال به مسلم می گوید تو را دیگر نیازی به حنا نیست و آخرین حنای تو در کربلای حسین ، سر و رویت را خضاب خواهد کرد. و آن حنای خونی است که در اوج عشق به حسین فوران می نماید ؛ رنگ آن حنا تا روز قیامت و تا ورود به باغ های سبز و خرم بهشت باقی خواهد ماند.

اینک بریر بن خضیر ، آن پیر مرد جوانمرد همدانی در شب عاشورا به شوخی ومزاح می پردازد کاری که هیچ گاه در عمرش نکرده  و در این باره می گوید : این نیست جز به خاطر مقامی که فردا در انتظار من است .

اینک  قاسم نوجوان ، مرگ را در کام خود شـــیرین تر از شهد عسل می داند و بی باکانه به حجـــله گاه خونــین خویـــش می شتابد .

اینک طبل جنگی نابرابر بین سپاه تا دندان مسلح کفر و سپاه غریب اما استوار و پایدار حسین ، پسر پیامبر خدا ، در سرزمین کربلا نواخته می شود و از هرسو لشکر گاه وخیمه گاه سپاه اسلام مورد هجوم دیوان زمان قرار می گیرد.

اینک فریاد العطش زنان و کودکانی در این صحرای خونین به گوش می رسد که آب ، مهر مادرشان بوده و زمان و مکان با اذن الهی تحت امر پدران آنان بوده است  .

اینک حر آزاده آن فرمانده سپاه هزار نفری دشمن ، که باور نداشت این کوفیان یزیدی تا این اندازه روی فرعونیان را سفید کنند و در کشتن فرزند پیامبرشان گوی سبقت بربایند ؛ یک پای خود را لب بهشت و پای دیگر را لب جهنم سوزان خشم الهی می بیند و با  توبه و انابه و خجلت و شرمندگی در پیشگاه حسین (علیه السلام ) حضور می یابد و حسین که کریم فرزند کریم است او را با آغوش باز استقبال می کند  و سر انجام با خون پیشانی خویش بهشت را خریداری می کند . در گوشه میدان جنگ خون سر و پیشانی حر ، پرده ای بر چشمان وی نهاده و مجروح بر زمین افتاده ، اما ناگاه احســـاس آرامش و راحتی می کند ، از لابلای خاک و خونهای بسته، چشــم می گشاید و می بیند ســـر در دامان ولایت دارد. آن جاست که امام حســـین (علیه السلام ) مدال جاویدان افتخار به حر می دهند و آن دستمالی است که امام بر پیشانی خونین حر می بندد . مدالی که تا روز قیامت بر پیشانی آن شهید آزاده می درخشد.

اینک علی اکبر دلاور ، جوانی که شبیه ترین مردم به پیامبر خدا و میوه دل حسین است ؛ اجازه میدان می خواهد و حسین فاطمه پس از نگاهی عمیق به چهره دلربای او ، وی را روانه میدان می کند  و پس از جنگی نمایان برای شربتی از آب نزد پدر می آید اما پدر از او تشنه تر می فرماید : به زودی به دست جد بزرگوارت سیراب خواهی شد ، و اینک علی اکبر بر اثر زخم های فراوان بی تاب بر روی اسب قرار دارد و خون بدن آن جنگجوی دلاور بر روی چشمان اسب دلمه بسته و اسب وفادار به جای باز گشت به خیمه گاه به اشتباه ، علی را به میان خیل دشمن می برد و دشمن از هر سو به علی حمله ور شده و او را با خون سر و صورت سیراب می سازد و پس از لحظاتی ، صدای اکبر جوان به امام می رسد که بابا جان من هم رفتم خدا حافظ .

اینک عباس دلاور به جای رفتن به میدان ، مشک در دست روانه فرات گردیده تا به وعده خود ، جامه عمل  بپوشاند و دل های کودکان تشنه لب  را سیراب نماید . اینک حسین  با چشم خود می بیند سرو بلند باغ ولایت و درخت تنومند امید و آرزویش یعنی عباس با وفایش با دست های جدا شده غرق در خون بر زمین  افتاده و برادر را به فریاد می طلبد.

اینک امام حسین می بیند باغ و بستان کربلاییها  خزانی زود رس نموده  و گل های بنی هاشم پر پر گردیده و مرغ جان بهشتیان ، به سوی جنات خلد ، پرواز نموده است و اوست که اکنون مرگ را تسلیم خود می داند و نه خود را تسلیم مرگ ! زیرا اوست که با آغوش باز از مرگ استقبال نموده و شهادت در راه خدا را برای خود سعادتی ابدی می داند . " إنی لا أری الموت الا سعادة و الحیوة مع الظالمین الا برما "

اینک همه کبوتران مهاجر حرم ملک و ملکوت رفتند و این حسین غریب است که در میان خیل دشمن قرار دارد.

اینک او برای وداع آخر به میان اهل حرم آمده و صدا می زند ( یا زینب یا ام کلثوم یا سکینه علیکن منی السلام. ) امام به خیمه حجت پس از خود یعنی امام سجاد می آید تا با بیمار  کربلا نیز خدا حافظی کند . امام سجاد از سر انجام کار با دشمن می پرسد وامام حسین می فرماید فرجام کار به جنگ مبدل گشت . امام اضافه می کند قصد رفتن به میدان دارد وامام سجاد می پرسد مگر یاران شما کجایند که شما به میدان می روید ؟ مگر حبیب بن مظاهر کجاست مگر زهیر و بریر و مسلم بن عوسجه کجاست ومگر ...

واینک امام حسین خبر از شهادت آنان می دهد و امام سجاد می پرسد مگر عمو هایم کجایند که شما میدان می روید و امام پاسخ می دهد شهید شدند. مگر برادرم علی اکبر و عمویم عباس چه شده که شما میدان می روید ؟ وامام پاسخ می دهد : فرزندم ! همین قدر بگویم که غیر از من و تو در این خیمه گاه مردی باقی نمانده وهمه شهید شدند.

اینک امام سجاد با شنیدن این اخبار تلخ می بیند مولایش غریب وتنهاست . می بیند فرزند نبی مصطفی و علی مرتضی و ام ابیها ، غریبانه به میدان می رود .

اینک امام سجاد  از عمه اش زینب ، شمشیر و عصا می طلبد! و عمه می پرسد شمشیر و عصا برای چه ؟ شما که بیمارید و امام سجاد می گوید مگر نمی بینی حجت و ولی خدا تنها و بی کس  مانده . می خواهم بر عصا تکیه زنم و با شمشیر از حجت الهی دفاع نمایم .

اینک حسین  ، طفل شش ماهه علی اصغر را بر دست دارد تا با او هم وداع کند اما می بیند تشنگی او را پژمرده نموده ، برای اندکی آب او را به دشمن می نمایاند ودر ضمن سخن با آنان می فرماید « اما ترونه کیف یتلظی عطشا »  ودشمن بی رحم با نوک تیر جفا برای همیشه علی اصغر را سیراب می کند و گوش تا گوش علی غرق در خون می گردد و همچون غنچه ای بر روی دست پدر پر پر می شود .

اینک  حسین ، عزیز دل علی و فاطمه و پاره تن پیامبر خدا  نیز با ایمان و نیرو و شجاعتی که از پدر و جدش به ارث برده روانه میدان می شود اما دشمن که از برق شمشیرش در هراس است به او اجازه نبرد تن به تن نمی دهد زیرا می داند خون علی در بدن اوست از این رو دست به حمله دسته جمعی می زند ! اینک تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار دارد  ،  اینک حسین غریب و تنها  در محاصره دشمن است و هر کس با هر آن چه در دست دارد به حسین می تازد . اینک بنی امیه و بنی مروان و آل زیاد و  آزاد شدگان صدر اسلام و خوارج ، انتقام پدران و اجداد خود را که به دست امام علی و پیامبر خدا ، کشته شده اند ؛ می گیرند 

اینک دشمن از نزدیک شدن به حسین عزیز زهرا که دهها زخم در بدن دارد و از عطش جگرش می سوزد در هراس است ، می خواهد او را بیازماید کسی می گوید ای حسین در چه فکری دشمن به خیمه ها حمله ور شده است ! اما حسین بی تاب و طاقت به صورت خیز حرکت می نماید ولی نمی تواند  قدم بردارد و این جاست که پیام معروف خود را به دشمن می گوید " ویلکم یا شیعة آل ابی سفیان إن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحرارا فی دنیاکم " وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید دست کم در دنیا آزاده باشید .

اینک حسین نور چشم رسول خدا در گودال قلتگاه بر زمین افتاده و همه وجودش را زخم و خون فرا گرفته ناگاه احساس سنگینی بر روی سینه خود می نماید ، از لابلای خاک و خون های بسته بر سر و رویش چشم می گشاید می بیند شمر لعین بر روی سینه او  نشسته تا سر از تن ولی خدا جدا سازد . اینک سر از تن ولی حق جدا شده است ، اما سرو بلند قامت ولایت و درخت تنومند امامت در تاریخ بشریت بر انسان های آزاده سایه افکنده و خون پاک این شهید جاوید تاریخ ، درخت پژمرده دین خدا را  آبیاری کرده است . 

اینک زینب  نماز شب را در این شام سیاه  ، نشسته می خواند وامام سجاد (علیه السلام ) از عمه داغدار می پرسند : چرا نماز را نشسته می خوانید و عمه پاسخ می دهد : داغ های روز گذشته کمر ایشان را شکسته است .

اینک حسین هم می رود و امام سجاد و زینب با زنان و کودکان یتیم در شام تلخ غریبان درکنار خیمه های سوخته و بدن های بی سر و قطعه قطعه ،  آن شب غم بار راسپری می سازند. و در هنگام اسارت رو به مدینه جدش می کند ومی گوید : یا جداه یا محمداه هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبتاتک سبایا ...

این کشته فتاده در هامون حسین توست                 وین صید دست وپا زده در خون حسین توست

منابع اینترنتی :

http://www.tebyan.net

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8511080109

http://www.shia12.com/fa/mghale.asp


  
  

به نام خدا

با سلام خدمت همه کاربران محترم اینترنت

 به اطلاع می رساند سایت شیعه نت

 به دو زبان عربی و فارسی راه اندازی

 شده است و برخی از مطالب این

 وبلاگ در آن سایت گذاشته شده است.از

 سایت پارسی بلاگ نهایت سپاس را داریم.

عباس معتقدی

 

http://www.shia12.net


 


86/2/30::: 7:22 ع
نظر()
  
  

          

                                                     بسمه تعالی

ضمن عرض تسلیت سالروز ارتحال جانسوز آخرین فرستاده الهی حضرت محمد ابن عبدالله  (صلی الله علیه و آله و سلم ) و تسلیت سالروز شهادت دومین و هشتمین ستاره آسمان امامت و ولایت ، امام حسن مجتبی و امام علی ابن موسی الرضا (علیهما السلام ) همچنان که بارها شنیده ایم پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در اواخر عمر مبارکشان در حالی که گروهی از اصحاب در کنار بستر آن حضرت حضور داشتند؛ دستور دادند تا ابزار نوشتن حاضر کنند تا حضرت وصیت وسفارشی را برایشان بنویسند تا با عمل بدان ، هیچ گاه گمراه نشوند. اما عمر ابن خطاب ، خلیفه دوم اظهار داشت :« قد غلب علیه الوجع و ان النبی لیهجر ، حسبنا کتاب الله » یعنی درد بر پیامبر خدا غلبه نموده و او از شدت درد و بیماری هذیان می گوید و قرآن ،کتاب خدا ما را بس است ! افراد حاضر در این جلسه اختلاف کردند و برخی با خلیفه دوم هم نوا شده و برخی دیگر گفتند به امر پیامبر خدا عمل کنید . هگامی که اختلاف شدت گرفت ، پیامبر خدا فرمودند : « قوموا عنی ، ولا ینبغی عندی التنازع » یعنی از نزد من برخیزید و بیرون روید و نزاع و مشاجره نزد من سزاوار نیست . پس از این جریان و پس از رحلت جانسوز آن حضرت ، عبدالله ابن عباس بارها می گریست و می گفت :  «الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول الله( ص )  وبین کتابه » یعنی مصیبت تمام مصیبت، هنگامی رخ داد که مانع نوشتن سفارش پیامبر خدا ( ص ) شدند.

هر چند بسیاری از علمای اهل سنت در کتب حدیث خود ، عبارت خلیفه دوم را نقل به معنی نموده و نوشته اند که عمر ابن خطاب گفت : درد بر پیامبر غلبه کرده است و یا نوشته اند که آن جمع حاضر ، چنین گفتند  و یا نوشته اند که عمر ، عبارتی را گفت  که مفهوم آن غلبه درد بر پیامبر بود ، وبه این صورت خواسته اند از شدت این بی شرمی و بی احترامی نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم ( ص ) بکاهند؛ اما برخی دیگر از علمای اهل سنت مانند امام غزالی در کتاب« سر العالمین » در مقاله چهارم و نیز سبط ابن جوزی در کتاب تذکره صفحه ۳۶ نوشته اند که عمر ابن خطاب با اشاره به آنحضرت ، گفت : « دعوا الرجل فانه لیهجر ، حسبنا کتاب الله » یعنی این مرد (پیامبر خدا ) را رها کنید وبه حرف او توجه نکنید ، او هذیان می گوید و کتاب خدا برای ما کافی است ! همچنین احمد ابن حنبل در کتاب مسند جلد ۳ صفحه ۳۴۶ از جابر ابن عبدالله نقل کرده است که پیامبر خدا هنگام رحلتشان کاغذ و دوات درخواست نمودند تا وصیتی را بنویسند که آنان پس از آن حضرت با عمل بدان هیچ گاه گمراه نشوند اما عمر ابن خطاب مخالفت کرد و آن حضرت از نوشتن آن امتناع کردند.

این جریان ، از جمله اجتهاد هایی است که در تاریخ اسلام در برابر نص و تصریح قرار گرفته است و مرحوم سید عبد الحسین شرف الدین عاملی (قدس سره الشریف ) در اواخر عمر با برکت خود ، کتاب  «النص و الجتهاد » را نوشتند که به نام « اجتهاد در برابر نص » به زبان فارسی نیز ترجمه شده است ؛  و ایشان مجموعا هفتاد و یک مورد از اجتهاد های صحابه از جمله این جریان تلخ را به تفصیل در آن کتاب توضیح داده اند.

جای بسی تعجب است که هنگام وفات خلیفه اول ، ابو بکر ابن ابی قحافه ، وی در حال احتضار بود و وصیت نامه خود را دیکته می نمود و خلیفه سوم ، عثمان ابن عفان می نوشت . هنگامی که گفت :  اما بعد ، از هوش رفت و ادامه آن را عثمان ، به این صورت نوشت : امابعد ، من عمر را به عنوان جانشین خود بر شما انتخاب نمودم ، از او اطاعت و  پیروی کنید و هنگتمی که ابوبکر به هوش آمد این جمله را عثمان برای وی خواند و او آن را امضا و مهر نمود و در این مورد خلیفه دوم نگفت  که این مرد هذیان می گوید !! این در حالی است که پیامبر خدا (ص ) بر اساس آیات شریفه قرآن کریم، سخن بیهوده و لغو نمی گوید و هر آنچه بر زبان مبارک آن حضرت جاری می شود بر مبنای وحی الهی است « وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی »


85/1/9::: 2:49 ع
نظر()
  
  

 میلاد کوثر زلال حقیقت و چشمه جوشان عترت و مادر نبوت و همسرولایت ،

 حضرت صدیقه طاهره ، فاطمه زهرا  ( علیها السلام ) به خاتم اوصیاء و امید

 مستضعفان مهدی آل محمد (علیهم السلام ) و همه دوستداران عترت پاک

 به ویژه شما وبلاگ نویسان عزیز مبارک باد . روز مادر و زن نیز مبارک باد .

                                 « به بهانه ولادت آن نور الهی »

در همه منابع مهم روایی شیعه و در بسیاری از صحاح و مسانید معتبر اهل سنت از جمله کتب : صحیح بخاری ، صحیح مسلم ، صحیح ابو داود ، مسند احمد ابن حنبل ،صحیح ترمذی ، کنز العمال ، حلیة الاولیاء ، مستدرک الصحیحین ، و چند کتاب معتبر دیگر از اهل سنت ، روایتی با تعابیر مختلف ، اما مفهوم نزدیک به هم از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است که :  « فاطمه پاره تن من است پس هر کس او را غضب ناک کند مرا غضب ناک کرده است . » و  نیز با تعبیر دیگری آمده است : « فاطمه پاره تن من است  . خوشحال میکند مرا آنچه او را خوشحال می کند .» و نیز  «  همانا فاطمه پاره تن من است و هر چه باعث اذیت و آزار او شود ؛ باعث آزار من است .» و نیز خطاب به حضرت فاطمه فرموده است : « به درستی که خداوند به خاطر غضب تو ، غضب می کند و به خاطر رضایت و خوشنودی تو خوشنود می شود .»

مرحوم آیة الله سید مرتضی فیروز آبادی در صفحه ۱۸۷ از جلد سوم  کتاب « فضائل الخمسة من الصحاح الستة‌» که روایات فضایل و مناقب اهل بیت ( علیهم السلام ) را از کتب حدیث اهل سنت ، در آن کتاب ارزشمند ، گرد آوری نموده است  ؛ می گوید :

شگفت آور است که این روایات تصریح دارد که غضب حضرت فاطمه ، باعث غضب خدا و پیامبر خدا می شود و در عین حال بخاری در صحیح خود که به مثابه نهج البلاغه شیعه پس از قران است ؛ در کتاب خمس از صحیح بخاری ، آورده است که فاطمه دختر پیامبر خدا ( علیها السلام ) نسبت به ابی بکر غضب نمود و از او کناره گیری کرد و دوری فاطمه تا زمان وفات آن حضرت ادامه داشت . و همچنین بخاری در باب غزوه خیبر روایت کرده است ؛ که فاطمه بر ابی بکر خشمناک شد و از وی دوری کرد و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت . و نیز در کتاب فرایض از صحیح بخاری ، روایت کرده است که : فاطمه ( علیها السلام ) از ابا بکر دوری نمود و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت . همچنین در صحیح مسلم و ترمذی نیز اقوالی به این مضمون وارد شده است .همچنین در کتاب السیاسة و الامامة ابن قتیبه ص ۱۴ ضمن نقل حدیث مفصلی از ملاقات ابوبکر و عمر با فاطمه زهرا ( علیها السلام ) در خانه امیر المؤمنین ( علیه السلام )  پس از  نقل حدیث از حضرت فاطمه ( س ) و اعتراف عمر و ابو بکر مبنی بر اینکه آن حدیث را از پیامبر خدا شنیده اند ؛ نقل میکند که : حضرت فاطمه خطاب به آن دو نفر فرمودند : پس من ، خداوند و فرشتگان خدا را به شهادت می طلبم که شما دو نفر مرا خشمناک نمودید و مرا خوشنود نکردید و اگر پیامبر خدا را ملاقات کنم شکایت شما را نزد آن حضرت می برم . پس ابوبکر گفت : پناه می برم به خدا از غضب او و غضب تو ای فاطمه ... و فاطمه می فرمود: به خدا پس از هر نمازی که می خوانم بر تو نفرین می فرستم . 

 فابل ذکر است که  مخفی بودن قبر حضرت فاطمه (س ) دلیل و سند معتبری است بر این که آن حضرت از خلیفه وقت راضی نبوده و مورد اذیت و آزار وی قرار گرفته است .

 و اما اهل سنت این واقعیت را پذیرفته اند ولی مانند بسیاری از حقایق دیگر ، به ابزار توجیه و مغالطه روی آورده اند و می گویند در صورتی غضب فاطمه غضب خدا و رسول اوست که غضب وی بر حق باشد اما غضب فاطمه برحق نبوده و برای دریافت ارث خود بوده است در حالی که بنا بر حدیث رسول خدا (ص ) ، ارث به وی تعلق نمی گرفته است . این توجیه بی اساس در جای خود پاسخ داده شده است و اجمال آن اینکه : اولا  حدیث های یاد  شده مطلق است و قید حق یا باطل ، ندارد و ثانیا حدیث عدم ارث گذاشتن پیامبران ، جعلی است و ناقل آن برای اولین بار فقط ابوبکر ابن ابی قحافه بوده است . و ثالثا فاطمه با آن همه فضایل که حتی کتب معتبر اهل سنت نیز نتوانسته اند از آن ها چشم پوشی کنند ؛ چگونه ممکن است از روی باطل  چیزی را درخواست  کند که حق او نیست ؟


84/5/4::: 11:44 ع
نظر()
  
  

 

از میان بیش از چهار هزار وبلاگ در سایت ارزشمند پارسی بلاگ بیش از یکصد وبلاگ انتخاب و مطالب آن ها در کتاب  ( کشکول پارسی ) منتشر گردید.

                                به نام خدا

 از: سرویس وبلاگ‏نویسی پارسی‏بلاگ

 به: مدیریت محترم وبلاگ شیعه و اتهامات جناب عباس . م

 با سلام پارسی‏بلاگ مفتخر است به اطلاع شما برساند: گزیده وبلاگ شما در «کشکول پارسی» منتشر شد! «کشکول پارسی» کتابی است که روزنوشت‏های وبلاگ‏های فارسی منتخب از میان وبلاگ های میزبانی شده در سایت پارسی‏بلاگ را به جامعه‏ی وبلاگ‏نویسان ایرانی تقدیم نموده است. CD وبلاگ‏های پارسی‏بلاگ که حاوی تمامی وبلاگ‏های میزبانی شده در سایت پارسی‏بلاگ است نیز به همراه کتاب عرضه می‏شود. این CD با قابلیت جستجو در نوع خود بی‏نظیر است

 


84/2/31::: 12:48 ع
نظر()
  
  


                                                         بسمه تعالی

شاهد دیگری بر دلالت حدیث غدیر بر امامت امیر المؤمنین ( علیه السلام ) :

در دو یادداشت پیش به بیان و توضیح دلالت حدیث غدیر پرداختیم. علاوه بر شواهد و قراینی که دراین حدیث ، بر امامت امیر المؤمنین علی ( علیه السلام )دلالت دارد و در یادداشت پیش به آن ها اشاره شد ؛   قرینه دیگری نیز وجود دارد که بر اثبات امامت آن حضرت دلالت می کند و آن نزول آیه / ۵ از سوره مائده است و آن آیه می فرماید : « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینًا ... » یعنی امروز دین شما را کامل کردم وتمام نعمتم را بر شما فرو فرستادم و به داشتن دین اسلام برای شما رضایت دادم .

راویان زیادی از ابو سعید خدری از اصحاب پیامبر خدا ( ص ) نقل نموده اند که پس از خطبه آن حضرت در روز غدیر و بالا بردن دست حضرت علی ( ع ) و معرفی آن حضرت به عنوان ولی و امام و پیشوای مردم ، هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه، بر پیامبر خدا (ص ) نازل شد و بنا بر نقل ابو سعید خدری ، پیامبر اکرم ( ص ) فرمودند« الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و الولایة لعلی ابن ابی طالب من بعدی ، ثم قال : من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله » یعنی خدا بزرگ است با اکمال  دین او و کامل شدن نعمت و خوشنودی پروردگار با رسالتم و ولایت علی ابن ابی طالب پس از من . و سپس پیامبر فرمودند : هر کس که من مولا و پیشوای او هستم علی نیز مولا و پیشوای اوست ، خدایا دوست بدار هر کس که او را دست بدارد و ولایت او را بپذیرد و دشمن باش با هر کسی که با او دشمنی نماید و یارانش را یاری کن و دشمنانش را رسوا و نابود ساز .

این حدیث و جریان فوق و نزل آیه اکمال ، در منابع زیر که از منابع معتبر اهل سنت است نقل شده است :

در المنثور جلد۲ / ص ۲۹۵ ، تفسیر ابن کثیر ج ۲ / ص ۱۴ ، ۱۳۵ ، شواهد التنزیل ج ۱ / ص۱۵۶ ، کتاب ما نزل من القران تالیف ابی نعیم اصفهانی ، تاریخ بغداد ج ۸ / ص ۲۹۰ ، البدایة والنهایة ج۷ / ص ۳۴۹ ، مناقب خوارزمی ص ۸۰ ، و مقتل خوارزمی ص ۴۷ ، و در فرائد حموینی و تاریخ دمشق ابن عساکر نیز نقل شده است .

حدیث منزلت :

از جمله احادیثی که بر امامت حضرت علی  ( ع ) دلالت دارد ؛ حدیث منزلت است که در کتب معتبر اهل سنت از جمله صحیح بخاری نقل شده است که « ان النبی (ص ) لما خرج الی تبوک ، استخلف علیاً فی المدینة  ، و علی اهله ، فقال علی : ما کنت اوثر ان تخرج فی وجه الا و انا معک فقال :  اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون منموسی ، الا انه لا نبی بعدی .

یعنی هنگامی که پیامبر خدا برای غزوه تبوک از مدینه خارج شدند علی را به جای خود در  مدینه و در بین اهل خود قرار دادند (و بنا بر نقل تاریخ ، برخی از منافقین به استهزاء آن حضرت پرداخته و گفتند پیامبر خدا ، علی را با زنان و کودکان و بیمارن در مدینه جای گذاشته و با خود او را در جهاد فرا نخوانده است. ! ) اما حضرت علی ( ع )به پیامبر حدا ( ص )  عرض کردند :  من دوست ندارم که شما برای جهاد خارج شوید مگر اینکه من هم با شما باشم . پس پیامبر اکرم فرمودند : ایا راضی نیستی که منزلت و مقام تو نزد من مانند منزلت هارون نسبت به موسی باشد مگر اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود .این حدیث در کتب زیر نقل شده است :

صحیح مسلم ج ۴ / ص ۱۰۸ ، صحیح بخاری ج۵ / ص ۳ و ۲۴ در کتاب فضایل ، مسند احمد ج۱ / ص ۱۷۰ و ۱۷۳ و ۱۷۵ و ۱۸۵ ، مسند ابی داود ج۱ / ص ۲۹ ، صحیح ترمذی ج ۲ / ص ۳۰ ، اسد الغابة ج۴ / ص ۲۶ و ج ۵ ص ۸ ، خصایص نسائی ص ۱۵ و ۱۶ ، کنز العمال ج ۶ ص ۴۰۲ ، ذخائر العقبی ص ۱۲۰ ، مجمع الزوائد ج۹ / ص ۱۰۹ و ۱۱۰ و ۱۱۱ . وتعداد زیادی از کتب معتبر دیگر اهل سنت و شیعه این حدیث نقل شده است و همان مقام و منزلت هارون را نسبت به حضرت موسی ( علیهما السلام ) برای حضرت علی اثبات می کند مگر نبوت و پیامبری را که حضرت رسول ( ص ) آن را نفی فرموده و گفته اند که « الا انه لا نبی بعدی » واین حدیث به صورت مطلق جانشینی حضرت علی را ثابت میکند و به ایام غزوه تبوک و عدم حضور پیامبر خدا در مدینه اختصاص ندارد هر چند در خصوص این جریان صادر شده است .

 


84/2/31::: 11:35 ص
نظر()
  
  

                                                    

                                                    به نام خدا

استدلال به حدیث غدیر :

دریادداشت پیش به اولین دلیل که از مهمترین ادله امامت وخلافت بلا فصل حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام ) نزد شیعه می باشد اشاره شد.حدیث غدیر از معتبر ترین روایات مورد استناد شیعیان است ؛ وهمچنان که در یادداشت پیش اشاره شد ، بسیاری از منابع و مصادر معتبر اهل سنت آن را نقل کرده وبه این واقعه مهم تاریخ اسلام اشاره نموده اند .

چگونگی استدلال به حدیث غدیر : پیامبر بزرگوار اسلام ( صلی الله علیه وآله وسلم  ) زمانی که از حجة الوداع در سال دهم از هجرت وپیش از حدود هفتاد روز از رحلت آن حضرت باز می گشتند ؛ در وسط روز و گرمای شدید در محل غدیر خم توقف فرمودند و به مسلمانان نیز دستور دادند در آن جا توقف نمایند و منتظر ماندند تا بقیه مسلمانان نیز به آنان بپیوندند . نوشته اند که تعداد مسلمانان که از حج خانه خدا باز می گشتند حدود یکصد هزار نفر بوده است . در این شرایط ، دست حضرت علی را بلند نمودند وآن کلام معروف را ایراد فرمودند  « من کنت مولاه فعلی مولاه » اما پیش از این کلام وبنا به نقل بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت مانند طبرانی ، ترمزی ، احمد ابن حنبل ، ابن حجر و ابن جریر ، فرمودند « أیها الناس أ لست أولی منکم من أنفسکم ؟ » «قالوا بلی » یعنی : ای مردم من از خود شما بر شما اولی نبودم یعنی ولایت مطلق نداشتم ؟ و آنان پاسخ دادند : بلی یا رسول الله چنین است و شما بر ما ولایت داشتید ( این پرسش پیامبر اکرم (ص ) به آیه قرآن اشاره دارد که می فرماید « النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم ... ( سوره احزاب/۶ » یعنی پیامبر بر اهل ایمان از خود آنان برتری و ولایت دارد .)

پس از اقرار آنان به ولایت آن حضرت ، پیامبر خدا فرمودند هر کس که من بر او ولایت دارم علی هم بر او ولایت دارد‌، یعنی همان ولایتی که بر اساس آیات قرآن برای من ثابت است ؛ برای حضرت علی هم ثابت می باشد .و به هر صورت پرسش آن حضرت و پاسخ مسلمانان قرینه ای بر مقصود آن حضرت از کلمه « مولی » می باشد .

از سوی دیگر مسلمانان را پس از خستگی شدید از سفر حج ،در گرمای سوزان در آن نقطه متوقف فرمودند تا این سرنوشت را برای آنان رقم زنند و صرف دوستی ومحبت حضرت علی که اهل سنت از این حدیث استفاده نموده اند ؛ مورد نظر پیامبر خدا نبوده است ، زیرا این مطلب یعنی دوستی آنقدر فوری نبود که در این گرما و بیابان ، پیامبرخدا ، مسلمانان را نگه دارند و به آنان بگویند که هر کس مرا دوست دارد علی را هم باید دوست داشته باشد ! علاوه بر اینکه بارها در قرآن کریم و نیز روایات پیامبر خدا ( ص ) به لزوم وجود دوستی و محبت فی ما بین مسلمانان اشاره شده ودر باره دوستی اهل بیت آن حضرت به ویژه حضرت علی نیز تصریح گردیده بود ، از جمله این آیه « قل لا أسئلکم علیه أجراً الا المودة فی القربی» یعنی « به مسلمانان بگو من اجری برای رسالتم از شما درخواست نمی کنم مگر دوستی اهل بیتم را »  واین موضوع ، چیز تازه ای نبود که پیامبر را به تکرار آن ، آنهم در آن شرایط وادار نماید.

قرینه دیگری که اعتقاد شیعیان را در خصوص امامت و خلافت حضرت علی ( علیه السلام ) با استناد به این حدیث ثابت می کند ؛ این است که پس از این جریان وبنا به نقل بسیاری از مورخین ، مسلمانان گروه گروه خدمت حضرت علی می رسیدند وبه آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند و با آن حضرت بیعت می کردند و نقل شده که خلیفه دوم ، عمر ابن خطاب نیز خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد :« بخّ بخّ یا ابن أبی طالب أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة » یعنی « بر تو مبارک باشد این افتخار ای فرزند ابی طالب ، تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمن گردیدی »

با این توضیح ، روشن است که مسلمانان از این جریان ، امامت وخلافت آن حضرت را استفاده نموده بودند که به آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند.

این جریان غدیر است که هیچ نقطه ابهامی در آن نیست . اما آنچه در تاریخ رخ داده است و مسلمانان را به سمت وسوی دیگری سوق داده ، به هیچ وجه نمی تواند واقعیت را تغییر دهد و شیعیان با آزادگی و استقلال اندیشه، هیچ گاه عقاید خود را با آنچه در تاریخ پس از پیامبر اکرم ( ص ) و توسط برخی از صحابه رخ داده تطبیق نمی دهند و بلکه جریان های تاریخ را با قرآن کریم و سنت صحیح و اندیشه های اهل بیت ( علیهم السلام ) محک می زنند وهر آنچه با قرآن وسنت انطباق دارد می پذیرند وآنچه مخالف است را ، رد می کنند. و در هر صورت هیچ گاه نیز در تحلیل تاریخ به بن بست نمی رسند و دچار سر در گمی نمی شوند .

 


84/1/27::: 2:13 ص
نظر()
  
  

                                     به نام خدا

با تبریک سال نو و آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه ایرانیان عزیز به ویژه شما کاربران و وبلاگ نویسان محترم در سال ۸۴ ، در این یادداشت لازم دیدیم به صورت اختصار ، به دلایلی که ما را به تمسک و پیروی از اهل بیت ، ملزم می کند اشاره نماییم.

 همچنان که پیش از این اشاره شد ؛ شیعیان معتقدند که امامت وپیشوایی مسلمانان ، منصبی الهی است وتنها راه انتخاب امام وپیشوای مسلمانان ، اراده خداوند متعال است وبرای این اعتقاد ، ادله عقلی و نقلی بسیار وجود دارد که در جای خود ، در کتب کلامی و اعتقادی به تفصیل آورده شده است. از جمله آنها این آیه شریفه قرآنی است که می فرماید :  « واذ ابتلی ابراهیم ربّه بکلماتٍ فأتمهن قال انّی جاعلک للنّاس اماما قال و من ذرّیتی قال لا ینال عهدی الظّالمین »

در این آیه شریفه بنا بر نظر مفسیرین قرآن ، خداوند فرموده است که افراد ستمگر را راهی در عهد امامت و ولایت نیست ؛ چه افرادی که به دیگران ستم کرده اند و یا با گناه و معصیت ( مانند بت پرستی ) هر چند در دوران پیش از اسلام ، به خود ستم نموده اند . بنا بر این کسانی که در دوران جاهلیت وپیش از اسلام ، بت پرست بوده اند ؛ لیاقت وشایستگی این منصب را ندارند .

در هر صورت ما شیعیان اعتقاد داریم ؛ اهل بیت پیامبر خدا (علیهم السلام ) بهترین خلق خدا پس از پیامبر اکرم هستند وبرای امامت وپیشوایی ، از دیگران احق بوده اند.در این یاداشت ویادداشت های آینده به پاره ای از دلایل این اعتقاد ، اشاره می نماییم .

دلیل اول : حدیث معروف غدیر است که علمای بزرگ از جمله مرحوم علامه امینی  (قدس سره الشریف ) مسانید وطرق این روایت را به تفصیل در کتاب ارزشمند الغدیر ، نقل نموده اند. در کتب تفسیر ، حدیث و تاریخ معتبر اهل سنت وشیعه ، نقل شده است؛ که آیه تبلیغ «یا ایهالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین » ( سوره مائده آیه /۶۷ ) در روز هجدهم ذیحجة الحرام سال دهم هجری  در راه بازگشت پیامبر خدا و مسلمانان از مراسم حجة الوداع  ودر منطقه غدیر خم ، نازل شد و خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم )، امر فرمود تا با انتخاب حضرت علی (علیه السلام ) به عنوان امام وخلیفه بر مسلمانان ، رسالت خود را به کمال رساند ؛ آن حضرت  دستور دادند از جهاز شتر ، منبری درست کردند ودر حضور بیش از یکصد هزار نفر از  حاجیان مسلمان ، ضمن ایراد خطبه ای طولانی ، با اختلافی که در کلمات وعبارات حدیث وجود دارد ؛ دست حضرت علی را گرفتند و چنین فرمودند : «ایها الناس الست اولی منکم من انفسکم ؟ قالوا بلی یا رسول الله ، قال : من کنت مولاه فعلیّ مولاه ، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله ، وأدر الحق معه کیف ما دار » یعنی ای مردم آیا من از خود شما بر شما اولی نیستم یعنی بر شما ولایت مطلق ندارم ؟ ومسلمانان پاسخ دادند : چرا یا رسول الله، آنگاه پیامبر خدا فرمودند : هر کس که من ولی او بودم علی هم بر او ولایت دارد .

 کتاب های زیر از جمله کتب معتبر اهل سنت هستند که این حدیث را نقل نموده اند : شواهد التنزیل ج۱ ص۱۸۷ ، الدر المنثور ج۲ ص۲۹۸ ، فتح القدیر ج۳ ص۵۷ ، روح المعانی ج۶ ص۱۶۸ ، المنار ج۶ ص۴۶۳ ، تفسیر طبری ج۶ ص۱۹۸ ، الصواعق المحرقّ ص۷۵ ، و دهها منبع دیگر از منابع  معتبر اهل سنت و تمام منابع معتبر شیعه .

در یادداشت آینده توضیح خواهیم داد  که چگونه این حدیث بر امامت حضرت علی (علیه السلام ) دلالت دارد .                                                                             

                                                   به امید دیدار 


  
  

 

منشاء پیدایش شیعه :

در اینکه شیعه در چه زمان وبه چه صورتی به وجود آمد ، بین اهل نظر اختلاف است وما در اینجا نخست اقوال مختلف را با پاسخ آنه نقل می کنیم وسپس نظریه درست را در این موضوع بیان می نماییم .

ابن خلدون در مقدمه اش صفحه ۱۹۷ واحمد امین مصری معتقدند که پیدایش شیعه در ایام سقیفه وانتخاب خلیفه اول باز می گردد. احمد امین در این باره می گوید : پایه گذاران شیعه، کسانی بودند که پس از رحلت پیامبر خدا دیدند اهل بیت آن حضرت برای خلافت اولویت دارند. همچنین احمد امین می گوید : تشیع توسط گروهی از صحابه که علاقه ویژه ای به علی ابن ابی طالب داشتند و معتقد به احقیت آن حضرت برای خلافت بودند ؛ ایجاد گردید و مشهورترین آنان سلمان فارسی ،ابوذر غفاری و مقداد ابن اسود بودند .

اما پاسخ این نظریه : صرف ملحق شدن گروهی از صحابه به امام علی (علیه السلام ) به منزله پیدایش شیعه نیست واگر آنان قایل به امامت آن حضرت به ویژه پس از جریان سقیفه شدند  این دلیل بر این نیست که از آن لحظه وبه صورت ناگهانی به امامت آن حضرت معتقد شدند وآنان در واقع پیش از آن جریان ، شیعه حضرت علی  بودند.

نظریه دیگری معتقد است که شیعه در ایام قتل عثمان خلیفه سوم ایجاد گردید. ابن حزم در این خصوص می گوید : پس در حقیقت رافضی ها از مسلمانان نیستند و این فرقه پس از بیست وپنج سال از ارتحال پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) به وجود آمده است .

برخی دیگر از اهل نظر از جمله ابن ندیم در کتاب فهرست قایل هستند که شیعه در روز جنگ جمل ایجاد شده است .

وگروهی دیگر نیز معتقدند که پیدایش شیعه به جریان جنگ صفین وپس از خروج خوارج باز می گردد .

اما پاسخ این آراء : اولاً دلیلی  برای این نظریات وجود ندارد وثانیاً با نظریه دیگری که می گوید شیعه پس از شهادت امام حسین در کربلا به وجود آمده است تعارض دارد .

نظریه دیگری می گوید که شیعه پس از شهادت امام حسین (علیه السلام ) ایجاد  شده است .

واما پاسخ این نطر این است که قیام وشهادت آن حضرت ، آثار بسیار ارزشمندی را در آگاهی سیاسی وعقیدتی دوست داران اهل بیت به دنبال داشت اما این به معنی منشاء پیدایش شیعه نمی باشد .

نظر درست در زمان وچگونگی پیدایش تشیع :

عقیده شیعیان امامیه این است که پیدایش  شیعه به صدر اسلام و زمان پیامبر اکرم (ص) باز می گردد وبرای شیعیان دهها دلیل در باره این نطریه وجود دارد که به منظور مراعات اختصار به دو دلیل اشاره می نماییم :

۱ - پس از نزول آیه( « وانذر عشیرتک الاقربون » سوره شعراء /۲۱۴ ) بنا به نقل بسیاری از کتب معتبر حدیث از اهل سنت و شیعه ، پیامبر خدا چهل نفر از بنی هاشم را دعوت فرمودند وآنان را به اسلام دعوت کردند وفرمودندچه کسی از شما  آمادگی دارد بامن هم صدا شده و به دین من ایمان بیاورد ، تا برادر من و وارث و وصی من باشد وپس از من جانشینم در میان شما  باشد ؟ وپیامبر خدا سه بار این جمله را تکرار فرمودند ودر هر بار فقط حضرت علی ( علیه السلام ) پاسخ دادند وپیامبر اکرم به آنان فرمودند : این برادر ، وارث ، وزیر و وصی من وجانشین من پس از من در بین شما خواهد بود . به حرف او گوش فرا داده واز او اطاعت کنید .

۲ - زمانی که آیه « ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة » نازل شد بنا به نقل بسیاری از راویان حدیث از ابن عباس ،پیامبر خدا به حضرت علی خطاب فرمودند وگفتند : افراد مورد اشاره در این آیه ، تو  وشیعیان تو هستند. تو وشیعیان وارد محشر می شوید در حالی که راضی بوده وخدا نیز از شما راضی هست ودشمنان تو با غضب وارد می شوند و مورد غضب خدا هستند . ( این حدیث از ابن عباس و نیز جابر ابن عبدالله در کتب زیادی از جمله : الدر المنثور سیوطی جلد ۶ ، الصواعق المحرقه تالیف ابن حجر ، فتح القدیر از شوکانی ، ونیز در تفسیر آلوسی ، تفسیر طبری جلد ۳ ، و در کتاب نور الابصار شبلنجی و در شواهد التنزیل حسکانی و... که همه از کتب معتبر اهل سنت هستند ، نقل شده است .)

 


83/12/19::: 6:58 ع
نظر()
  
  

                                                      به نام خدا

شیعه و شبهه عبد الله ابن سبا :

از اتهامات خیلی مهمی که به شیعه نسبت داده می شود این است که گفته می شود مذهب شیعه ساخته و پرداخته به دست  عبد الله ابن سباء یهودی است.می گویند که عبد الله ابن سباء ،  ابوذر غفاری را برای قیام علیه عثمان ابن عفان خلیفه سوم تشویق وتحریک نمود . و او کسی است که عقاید شیعه را پردازش کرده است ( تارخ اسلام ج ۱ / ۳۹۵ ).

وابو الحسن ملطی در کتاب خود  «الرد علی اهل الاهواء والبدع » می گوید : شیعه امامیه از رافضی های ملحد هستند ومذهب آنان توسط عبد الله ابن سبا یهودی ساخته شده است.

ومحمد ابوزهره در کتابش «المذاهب الاسلامیه » می گوید : وطاغوت بزرگ عبد الله ابن سبا کسی بود که مردم را به ولایت و امامت علی (علیه السلام ) دعوت کرد وقایل به رجعت پیامبر اکرم شد ودر پرتو این فتنه ها بود که مذهب شیعه تاسیس گردید .

همچنین احمد امین در کتابش «فجر الاسلام » ودیگران در کتب ونوشته های خود این اتهام را به شیعه نسبت داده اند .

اما پاسخ این شبهه :

نخست اینکه علمای پیشین تاریخ مانند ابن شهاب زهری وعروة ابن زبیر وابان ابن عثمان وابی بکر ابن حزم و واقدی و موسی بن عقبه ودیگران که کتب تاریخ را در اواخر حکومت امویان تدوین نموده اند از فردی به نام عبد الله ابن سباء نامی به میان نیاورده اند . علاوه بر این خلفای اموی مانند معاویه و امثال او که همواره هدایای ارزشمندی را به راویان حدیث بر علیه علی بن ابی طالب وشیعیان آن حضرت اختصاص می دادند نامی از عبد الله ابن سباء نیا ورده اند ودر حقیقت نام عبدالله ابن سبا در نیمه دوم قرن دوم هجری توسط سیف ابن عمر مطرح گردیده است .و سیف ابن عمر  به دروغ گویی  وجعل حدیث و دوستی وارتباط با خلفای بنی عباس معروف است .

همچنین طه حسین در کتابش « علی وبنوه » می گوید : عجیب این است که مورخینی که بسیار از ابن سودا   (عبدالله ابن سبا )  و یارانش نام برده اند ؛ هنگامی که جریان فتنه زمان عثمان وسر انجام قتل عثمان را روایت کرده اند ؛  آنان این واقعیت را فراموش کرده ویا غفلت نموده اند که دشمنان شیعه قصد نموده اند تا یک عنصر یهودی را در اصل وریشه این مذهب وارد کنند تا آن را بد نام نمایند .

سپس طه حسین می افزاید : ابن سودا (عبد الله ابن سبأ ) جز، وهم وافسانه چیز دیگری نیست . (علی وفرزندانش ص / ۲۴ و ۲۵)

در باره واقعیت ابن سباء ، لازم است به این واقعیت اشاره نماییم که کنیه عمار بن یاسر ، (ابن سوداء ) بوده است وهمچنین با توجه به اینکه اصل عمار از یمن بوده، درست است که مانند هر یمنی دیگر به او « ابن سباء » گفته شود.

 وعمار ابن یاسر بود که به مصر سفر نمود ومردم را بر علیه عثمان تشویق نمود .و همچنین به ابن سباء نسبت داده شده که وی قایل  بوده است که عثمان خلافت را به نا حق غصب نموده وصاحب شرعی آن علی ابن ابی طالب ( علیه السلام )بوده است  واین در واقع کلام عمار ابن یاسر است . وگفته شده است که ابن سباء ، ابوذر غفاری را بر علیه ثروتمندان به ویژه عثمان ومعاویه تحریک نمود در حالی که در حقیقت این کار عمار بوده است وارتباط تنگاتنگ ونزدیک بین عمار بن یاسر و ابوذر غفاری امری روشن می باشد.

علاوه بر این حقایق ،بزرگان شیعه از ابن سبا (بنا بر قول به وجود وی ) اعلام برائت کرده اند .

اولین کسی که از ابن سباء نام برده است ؛ سیف ابن عمر تمیمی ( متوفی سال ۱۷۰ هجری ) بوده است وعلمای علم رجال وی را تضعیف کرده و گفته اند که احادیث وی متروک و بی ارزش است و نامبرده دروغگو وجعل کننده حدیث بوده و همچنین به زندیق بودن متهم است .

اما با کمال تأسف برخی از مورخین از جمله طبری ، فریب سیف ابن عمر را خورده اند ومورخین دیگر مانند ابن عساکر وابن اثیر وابن کثیر نیز بدون بررسی وتحقیق از طبری نقل قول نموده اند.

بنا براین، شخصیت ابن سبأ ، خرافه و افسانه ای بیش نیست و این شخصیت از سوی دشمنان شیعه برای کوبیدن شیعه ساخته وپرداخته شده است .

انشاءالله در یادداشت آینده آراء مختلف در باره کیفیت پیدایش شیعه را بررسی وتحلیل خواهیم نمود.

                                                                          به امید دیدار

 


  
  
<      1   2   3      >