سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که حق کسى را گزارد که حقش را به جا نیارد ، به بندگى او اعتراف دارد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :1
کل بازدید :43267
تعداد کل یاداشته ها : 24
103/9/8
11:26 ص

          

                                                     بسمه تعالی

ضمن عرض تسلیت سالروز ارتحال جانسوز آخرین فرستاده الهی حضرت محمد ابن عبدالله  (صلی الله علیه و آله و سلم ) و تسلیت سالروز شهادت دومین و هشتمین ستاره آسمان امامت و ولایت ، امام حسن مجتبی و امام علی ابن موسی الرضا (علیهما السلام ) همچنان که بارها شنیده ایم پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در اواخر عمر مبارکشان در حالی که گروهی از اصحاب در کنار بستر آن حضرت حضور داشتند؛ دستور دادند تا ابزار نوشتن حاضر کنند تا حضرت وصیت وسفارشی را برایشان بنویسند تا با عمل بدان ، هیچ گاه گمراه نشوند. اما عمر ابن خطاب ، خلیفه دوم اظهار داشت :« قد غلب علیه الوجع و ان النبی لیهجر ، حسبنا کتاب الله » یعنی درد بر پیامبر خدا غلبه نموده و او از شدت درد و بیماری هذیان می گوید و قرآن ،کتاب خدا ما را بس است ! افراد حاضر در این جلسه اختلاف کردند و برخی با خلیفه دوم هم نوا شده و برخی دیگر گفتند به امر پیامبر خدا عمل کنید . هگامی که اختلاف شدت گرفت ، پیامبر خدا فرمودند : « قوموا عنی ، ولا ینبغی عندی التنازع » یعنی از نزد من برخیزید و بیرون روید و نزاع و مشاجره نزد من سزاوار نیست . پس از این جریان و پس از رحلت جانسوز آن حضرت ، عبدالله ابن عباس بارها می گریست و می گفت :  «الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول الله( ص )  وبین کتابه » یعنی مصیبت تمام مصیبت، هنگامی رخ داد که مانع نوشتن سفارش پیامبر خدا ( ص ) شدند.

هر چند بسیاری از علمای اهل سنت در کتب حدیث خود ، عبارت خلیفه دوم را نقل به معنی نموده و نوشته اند که عمر ابن خطاب گفت : درد بر پیامبر غلبه کرده است و یا نوشته اند که آن جمع حاضر ، چنین گفتند  و یا نوشته اند که عمر ، عبارتی را گفت  که مفهوم آن غلبه درد بر پیامبر بود ، وبه این صورت خواسته اند از شدت این بی شرمی و بی احترامی نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم ( ص ) بکاهند؛ اما برخی دیگر از علمای اهل سنت مانند امام غزالی در کتاب« سر العالمین » در مقاله چهارم و نیز سبط ابن جوزی در کتاب تذکره صفحه ۳۶ نوشته اند که عمر ابن خطاب با اشاره به آنحضرت ، گفت : « دعوا الرجل فانه لیهجر ، حسبنا کتاب الله » یعنی این مرد (پیامبر خدا ) را رها کنید وبه حرف او توجه نکنید ، او هذیان می گوید و کتاب خدا برای ما کافی است ! همچنین احمد ابن حنبل در کتاب مسند جلد ۳ صفحه ۳۴۶ از جابر ابن عبدالله نقل کرده است که پیامبر خدا هنگام رحلتشان کاغذ و دوات درخواست نمودند تا وصیتی را بنویسند که آنان پس از آن حضرت با عمل بدان هیچ گاه گمراه نشوند اما عمر ابن خطاب مخالفت کرد و آن حضرت از نوشتن آن امتناع کردند.

این جریان ، از جمله اجتهاد هایی است که در تاریخ اسلام در برابر نص و تصریح قرار گرفته است و مرحوم سید عبد الحسین شرف الدین عاملی (قدس سره الشریف ) در اواخر عمر با برکت خود ، کتاب  «النص و الجتهاد » را نوشتند که به نام « اجتهاد در برابر نص » به زبان فارسی نیز ترجمه شده است ؛  و ایشان مجموعا هفتاد و یک مورد از اجتهاد های صحابه از جمله این جریان تلخ را به تفصیل در آن کتاب توضیح داده اند.

جای بسی تعجب است که هنگام وفات خلیفه اول ، ابو بکر ابن ابی قحافه ، وی در حال احتضار بود و وصیت نامه خود را دیکته می نمود و خلیفه سوم ، عثمان ابن عفان می نوشت . هنگامی که گفت :  اما بعد ، از هوش رفت و ادامه آن را عثمان ، به این صورت نوشت : امابعد ، من عمر را به عنوان جانشین خود بر شما انتخاب نمودم ، از او اطاعت و  پیروی کنید و هنگتمی که ابوبکر به هوش آمد این جمله را عثمان برای وی خواند و او آن را امضا و مهر نمود و در این مورد خلیفه دوم نگفت  که این مرد هذیان می گوید !! این در حالی است که پیامبر خدا (ص ) بر اساس آیات شریفه قرآن کریم، سخن بیهوده و لغو نمی گوید و هر آنچه بر زبان مبارک آن حضرت جاری می شود بر مبنای وحی الهی است « وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی »


85/1/9::: 2:49 ع
نظر()